علـــــی جونیعلـــــی جونی، تا این لحظه: 13 سال و 5 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه سن داره

علی نفس مامان و بابا

علائق پسرک 30 ماهه

پسر طلای مامان... تو داری روز به روز بزرگتر و شیرینتر و شیطونتر و فهمیده تر میشی و من از داشتن گلی مثل تو خوشحالتر و سپاسگزارتر... عزیزترینم می خوام برات بنویسم تا به یادگار برات بمونه... برات یادآور بشه که در 30 ماهگی که یک پسمل کوشولوی بازیگوش بودی به چه چیزهایی علاقه داشتی: 1) نوشیدنی ها: اول از همه تازگیها علاقه زیادی به شیر پیدا کردی... روزی 2 تا 3 لیوان شیر میخوری اونم شیر ولرم شیرین شده با شکر یا عسل .... یکی دیگه از نوشیدنی های مورد علاقه ات کافی میکس هست... و در نهایت عاشق چای هستی البته به خاطر ریش سفید قند یا به قول خودت گند... 2) صبحانه و ناهار و شام: صبحانه دوست داری بیشتر تخم مرغ باشه... یا حریره باد...
26 آبان 1392

بدرود پوشک

روزها و شبها مثل برق میان و میرن و من مادر, عاشقانه بزرگ شدن میوه دلم رو به نظاره نشستم.. چقدر همه چیز سریع داره اتفاق میفته..علی من انگار همین دیروز بود که تو فرشته کوچولو رو تو بغلم گذاشتند و برای اولین بار تو بیمارستان خاله ساقی پوشکت رو باز کرد که کلی پی پی کرده بودی و چقدر خوشحال شدیم ... اما باید بگم امروز دیگه مستقل شدی و دیگه پوشک نمیشی... هر روز داری بزرگتر و مستقل تر میشی و دل من برای کوچولوییهات روز به روز تنگ تر میشه... اما بزرگ شو... مستقل شو... مرد شو پسر کوچولوی شیرینم... بالاخره از روز 4 مهر ماه که 29 ماهه شدی تصمیم جدی گرفتم که از پوشک بگیرمت... روزها کاملا باز بودی و هر یک ساعت دستشویی می بردمت اما از دستشوی...
13 آبان 1392

سی ماهگی دلبندم

از روزیکه پا به این دنیا گذاشتی و تا امروز که 30 ماهه شدی بهترین لحظات عمرم رو برایم رقم زدی نور مردانگی در چشمانت همیشه پایدار مرد کوچک 30 ماهه من دوستت دارم وروجک کوچولوم روز چهارم آبان ماه 92 شما 30 ماهه شدی... و به افتخار 30 ماهه شدنت با بابا مهدی به رستوران رفتیم و چلو کباب کوبیده خوردیم... بعد هم برای شما یک کفش البته به انتخاب خودت یک بوت خوشگل خریدیم... اینقدر دوسش داشتی که حاضر نشدی حتی از پات در بیاری و همونجوری با کفشهای نو از مغازه خارج شدی... همش بهشون نگاه می کردی و ذوق می کردی.. بوووس شیرینم و سی یکمین ماه زندگیت با سرما خوردگی خفیفی شروع شد روز پنجم آبان ماه هم چون بهت قول کی...
7 آبان 1392

شرح عکسهای مهر 92

سلام به پسر گلم که روز به روز شیطون تر و بازیگوش تر میشه و سلام به دخمل تو دلی نازم که هر روز با لگدهاش سرحالم میاره.. خدایا شکرت به خاطر امانتهایی که بهم دادی این پست پر از عکس مربوط به  علی کوچولو در ماه مهر است.. ماه مهر ماهی پر از شادی و شعف بود.. خدا رو شکر همه اش اتفاقات خوب رخ داد... برای دیدن عکسها به ادامه مطلب بروید... پنجم مهر ماه تولد یکسالگی دختر خاله علی جون بود ... علی در تولد آرتمیس جونی آرتمیس جونی عکس دسته جمعی بچه ها در تولد آرتمیس جونی علی تو استخر توپ خوابیده و منتظر باباش روش توپ بریزه اینجا به اتفاق خاله ساقی به امام زاده صالح رفته بودیم آخه چند ...
2 آبان 1392
1